چگونه کریستوفر نولان با زیرکی از یک توهم شنوایی در فیلم هایش از جمله فیلم نو دانکرک استفاده می نماید: استفاده از صدای شپارد

به گزارش وبلاگ پاییز، تا جایی که من در اینترنت مطالعه کردم، فیلم تازه دانکرک کریستوفر نولان، آنقدر خوب از آب درآمده که حتی منتقدانی که میانه خوبی با نوع فیلمسازی نولان ندارند سکوت اختیار نموده اند یا به جمع تحسین کننده های او پیوسته اند.

چگونه کریستوفر نولان با زیرکی از یک توهم شنوایی در فیلم هایش از جمله فیلم نو دانکرک استفاده می نماید: استفاده از صدای شپارد

اما در فیلم های نولان قطعا یک نکته مثبت استفاده از موسیقی هایی است که به خوبی با فیلم جفت و هماهنگ می شوند و با هم بر مقدار تأثیرگذاری صحنه های یا هیجان فیلم می افزایند.

به تازگی نولان در مصاحبه به بیزینس اینسایدر به نکته ای اشاره نموده که تا امروز نمی دانستیم و دانستنش اش می تواند به ما نشان بدهد که او چقدر زیرک و نکته سنج و مبتکر است.

او گفته که از زمانی که فیلم پرستیژ را می ساخته، از یک توهم شنوایی در موسیقی متن فیلم استفاده می نموده. مقدار علاقه او این به کار رفته رفته آنقدر زیاد شد که اصلا به جای اینکه موسیقی فیلم دانکرک بر اساس فیلم ساخته گردد، خود فیلم بر اساس ضرب آهنگ و نوع موسیقی، زمان بندی شد و با فضای آن خود را هماهنگ کرد.

اما این صدای شپارد اصلا چیست؟

در صحنه های اوج فیلم دانکرک و نیز در فیلم های دیگری مثل بین ستاره ای، ما جاهایی را داریم که موسیقی متن فیلم به نظر به صوت پیوسته و فزاینده در حال اوج گرفتن و افزایش دائمی فرکانس و ضرب آهنگ است. مسئله این است که در واقع چنین چیزی صورت نمی گیرد و آنچه ما می شنویم حاصل یک توهم شنوایی است.

در اینجا هانس زیمر کاری نموده این است که چند صدا را روی هم سوار کند. هر یک از آنها با دیگری به مقدار یک اوکتاو، جدا می گردد.

حالا کاری که انجام می گردد این است که زیرترین صدا، کم کم آهسته تر می گردد. صدای وسطی، همچنان بلند نواخته می گردد و صدای بم تر، در حدی که بتوان آن را شنید، نگه داشته می گردد.

وقتی این صداها با هم نواخته شوند، مغز ما به اشتباه می افتد که در حال شنیدن صدایی با فرکانس بالا و بالاتر به صورت پیوسته است.

جالب این است که اگر ما مثلا یک قطعه 15 ثانیه ای از صدایی که این طور ساخته شده را برداریم و چند بار کنار هم بگذاریم و یک موسیقی یکی دو دقیقه ای بسازیم، مغز ما اصلا متوجه برگشت موسیقی به نقطه شروع، در هر 15 ثانیه نمی گردد و تصور می نماید که صدا همچنان در حال اوج گرفتن است.

نخستین بار یک روانشناس به نام راجر شپارد بود که متوجه این مسئله شد.

مسلم است که نولان نخستین کسی نبوده که به فکر استفاده از شپارد تون افتاده. در سپوپر ماریو 64 که در سال 1996، وارد بازار گیم شد، هم از همین مطلب استفاده شده.

جالب تر از آن گروه پینک فلوید در قطعه موسیقی زیبا echoes خود، از همین پدیده استفاده نموده است.

هنر نولان این است که از حس و حال افزایش تنش و هیجان ناشی از این نوع موسیقی به موازات فیلم خوب خود استفاده می نماید. از فیلم های شوالیه تاریکی بتمن گرفته تا همین فیلم جدی دانکرک.

جالب اینجاست که نولان در فیلم هایش دلبستگی زیادی به مسئله گنجاندن زمان در مکان در رؤیاها و در خاطرات ما دارد و توهم هایی مثل این، تنش حاصله از این مفهوم ها را ملموس می نمایند.

برای درک بهتر این توضیحات حتما سری به یوتیوب بزنید.

منبع

منبع: یک پزشک

به "چگونه کریستوفر نولان با زیرکی از یک توهم شنوایی در فیلم هایش از جمله فیلم نو دانکرک استفاده می نماید: استفاده از صدای شپارد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چگونه کریستوفر نولان با زیرکی از یک توهم شنوایی در فیلم هایش از جمله فیلم نو دانکرک استفاده می نماید: استفاده از صدای شپارد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید